سلاله جوانه

از میان سلاله‌های قد کشیده و پا گرفته، از میان محله‌های فرشته و فرمانیه، از میان خیابان‌های پرتردد و شلوغ، پا به کوچه‌ای خلوت می‌گذاریم، کوچه‌ای از کوچه‌های همین شهر، همین شهر هفتاد رنگ. دلمان می‌خواست جایی، گوشه‌ای، کنجی برای خودمان خلوت کنیم. دیگرانی را بیابیم که دغدغه‌ای داشته باشند از جنس دیگر، فکر چیزی باشند از نوعی دیدگاه دیگر، نه دنبال هوش و استعداد و تربیت و اولین بودن، بلکه در مسیر حرکتی، جنبشی، نگرشی برای داشتن حال خوب، نسل آینده و تاثیرگذاری در دنیا …
در انتهای کوچه شهاب، نرسیده به کتابفروشی آوند، کوچه‌ای به نام روشندان، روشنایی راه مسیرمان شد و در خانه‌ای با شیروانی قرمز عشق را بنا نهادیم. عشقی که به اندازه پرهای صداقت و دوستی و مهربانی، طلایی و پر تلولو، بال زنان جاری شد و سلاله‌ای جوانه زد، خانه کودک سلاله جوانه …
نمایش ویدیو درباره سلاله جوانه

خانه

ما می‌گوییم خانه!
آنانی که آمده‌اند نیز می‌گویند شبیه خانه خودمان است. گرم و پر انرژی، کفش‌ها را در می‌آوری، لباس راحت می‌پوشی، مثل دورهی‌های عصرانه و فامیلی، مادران و مربیان و کودکان با هم گفت‌و‌گو کرده و خنده‌هایشان با خواندن شعر و شنیدن داستان و بازی‌های گروهی، فضای خانه را پر کرده است. درست مثل خانه راحت و با صفا، جایی که دلمان برایش پر می‌زند و بعد از هر سفر و دغدغه و دوری، دلمان می‌خواهد تا در آن آرام بگیریم. جایی که پدر و مادر، پدربزرگ و ماردبزرگ و عمه و خاله و دایی راه به آن‌جا دعوت کرده و با افتخار پذیرایشان می‌کنیم تا با آن‌ها برای کودکانمان بذر امنیت و عاطفه را درخانه‌مان بکاریم. جایی  که کودکانمان با خاطر جمعی در آن زندگی واقعی می‌کنند، زندگی همراه با بازی، یادگیری، آزمون و خطا، کنکاش و کنجکاوی که حقیقتاً طبیعت آن‌ها است و لذت می‌برند.
در این خانه ما و مربیان کار نمی‌کنیم، زندگی می‌کنیم. در این خانه گذر زمان را حس نمی‌کنیم و با قلب‌های تپنده برای شادمانی و سلامت روانی دیگران تلاش می‌کنیم. ما با همه‌ی وجودمان زندگی می‌کنیم. خانه، خانه‌ی امن ما و کودکان و دیگران است…

کودک

دوران کودکی یکی از دوران‌های مهم در زندگی هر فرد است. دورانی که زمان رشد و توسعه سریع آن نقش مهمی در مراحل زندگی بعدی ایفا می‌کند. رشد جسمانی و فیزیکی معمولاً در یک توانایی نسبتاً ثابت و قابل پیش‌بینی اتفاق می‌افتد. توسعه و رشد شناختی و فکری کودک در سایه‌ی برآورده شدن نیازهای اساسی او میسر خواهد شد. بعد از نیازهای فیزیولوژیک مثل خوراک و پوشاک و مسکن، نیاز اول، نیاز به دانستن است
در کودکی، ما درباره‌ی همه چیز سوال می‌کنیم تا جایی که بزرگسالان عاجزند؛ هم گاهی در پاسخ و هم در این‌که در مورد همه چیز در ذهن ما می‌تواند سوال ایجاد شود. کودک به شدت کنجکاو و سردرگم است. او نه فقط می‌داند که نمی‌داند، بلکه راضی می‌شود که ندادند. ولی برای رسیدن به خواسته‌هاش مصرانه تلاش می‌کند و پشتکار به خرج می‌دهد چون از ندانستن رنج می‌برد. هرچه سن بالاتر می‌رود از فقط کنجکاوی کاسته می‌شود و کودک نیاز دارد که جهان پیرامون خود را بیش‌تر و عینی تر بشناسد.
دومین نیاز کودک، نیاز به لذت بردن است. نیاز به لذت بردن بیش‌ترین انگیزه برای آرامش او است. این خاصیت به حدی است که دیگر ملاحظات را در نظر نمی‌گیرد و تنها به دنبال لذت بردن است. نیاز سوم، نیاز به خوبی است. کودک نیاز به خوبی را به شدت احساس می‌کند از همان سنین کودکی متوجه خوب و بد می‌شود و گاهی کودک می‌بیند که به لذت رسیده اما از طریق بدی کردن به یک فرد دیگر، این لذت در او ایجاد شده است. نیاز به خوبی را بایستی در کودک برآورده کرد. در حقیقت بایستی نوعی آموزش اخلاقی به آنان داده شود